چهل تکه دوزی برای فرزندانم

گرمای هوا

هوا به اندازه ای گرم شده که کولر روشنه فکر می کنیم سشوار روشنه. پنکه رو روشن می کنیم باز هم انگار که سشوار روشنه. خیلی کلافه کننده است. گاز کولر ماشین خالی شده و می دونم تو این گرما اگه بریم سراغ اون تعمیرگاهی که کلی پول گرفت و گاز زد و گفت نشتی نداره فایده ای نداره. قدیما که ماشینا کولر نداشت چه کار می کردیم. باید همون کار رو بکنیم چون از آقای همسر پرسیدم اگه دوباره گاز بزنیم چه قدر گاز می مونه توش گفت شاید یک ماه هم نمونه. خیلی زور داره. اگه می گفت دو سه ماه شاید می ارزید چون بعدش هم پاییز می شه و هوا خنک تر می شه. مسافرت که نمی ریم و جای واجبی هم نداریم که بخواهیم تو گرما بریم. در حد خرید و سمینار و اینا هم جواب می ده. ولی خدائیش خیلی گرم...
9 مرداد 1396

بنیتا

از روزی که ماجرای بنیتا و عکساش رو دیدم حالم خرابه. با پیدا شدن جسدش که دیگه نگو و نپرس که چه حالی دارم. نوشتنم نمیامد. اما از امروز که شنبه است تصمیم گرفتم خیلی شاد و شنگول باشم و انرژی منفی ندم. اومدم که بنویسم. خوشحالم. مادر که باشی با همه ی مادرهای دنیا هم دردی. گربه ی محله مون پا به ماه هست. یک هفته است میاد و من بهش غذا می دم. دلم براش می سوزه. می خوره و میخوابه. هوا خیلی گرمه. شمایی که اینجا رو می خونی می دونم بچه ی کوچیک داری و احتمال زیاد دوست نداری حیوون و جک و جونور دور و برت باشه اما یک ظرف آب یک کاسه ی یکبار مصرف هم که باشه خوبه بذار لبه ی پنجره یا بالکن یا حیاط هر روز توش آب بریز. گناه دارند این بی زبون ها پرنده ها تو این هوای ...
7 مرداد 1396
1